درباره من
کاش در امتداد لحظه ها
کاش دراین شامگاه دل انگیز
اسیر جادوی زندگی نمی شدم
و تنهایی در سکوت خویش فرو می رفتم
و با تنهایی خود می زیستم
چه خوش بود تنهایی و سکوت
و حال کوله بارم را رنگین ساخته
رنگین ساخته وجودم را
و می خواهم از قفس زندگی
باز پرواز را به تماشا بنشینم
منتظر دستان محبت تو ام
ای زیبای مطلق
باز مرا به پرواز آر
تا از قفس تن رهایی یابم
ادامه...
جدیدترین یادداشتها
همه- وفاسیز
- وفاسیز
- رازقی رازقی بود
- به کودکی گفتند: عشق چیست؟
- خدایا به داد دلم برس داره منو ویران می کنه
- رازقی رازقی بود
- رها شو
- منتظر خسته
- ایستاده در امروز و به تماشای فردا می روم
- زندگی
- حتی ماه هم به امید او شب ها می درخشد
- ماه رمضان
- خداوند
- شاید زندگی زیباست!
- مطمئنم دیگر عاشق نخواهم شد
- سهمم از عشق چه شد ؟
- شب سیاه...
- گل رازقی
- سلام عشق من
- ای شب از رویای تو رنگین شده…
بایگانی
- بهمن 1392 2
- بهمن 1391 1
- دی 1391 4
- آبان 1390 1
- مهر 1390 3
- مرداد 1390 1
- تیر 1390 1
- خرداد 1390 2
- اردیبهشت 1390 1
- فروردین 1390 7
- اسفند 1389 1
- دی 1389 10
- آذر 1389 15
- آبان 1389 9
- فروردین 1388 1
- اسفند 1387 2
- بهمن 1387 1
- آذر 1387 1
آمار : 21737 بازدید
Powered by Blogsky
من طاقت سرمای زمستان را ندارم...
صبح بارانی پاییز
و صدای کلاغ ها
که سکوت سرد کوچه را می شکنند
لیوان چای را سر می کشم
و راه می افتم
می روم تا برگ های خزان را
به شاخه ها پیوند بزنم
من طاقت سرمای زمستان را ندارم...
تنها
پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ب.ظ
اینجا بوی بارون میده...