حتی ماه هم به امید او شب ها می درخشد

ای دل بنال

ای دل شیون کن

ای دل خود را بدر

ای دل خود محو کن

ای دل خود را از صفحه روزگار سیاه پاک کن

زیرا این روزگار بی حضور او سیاه است

بی حضور او شب تار تارتر از همیشه

تنگ تر از هر فریاد

زشت از تر از هر پلیدی

خوبی ها تنهایند

خوبی ها غمگینند

یار ندارند

مضحکه می شوند

پست می شوند

خوار میشوند و نمسخرشان می کنند

می گویند ...........

دیدی باز نیامد دیدی همه چیز دروغ بود

اصلا او وجود ندارد و نخواهد آمد

ولی آخر این دلم را چه کنم

این دل بی سامان مگر قبول می کند

این نفس های بی رمق بی حضور نفس او  هیچ دمی بر نخواهند آمد

دلم گواه است اشکم گواه است چشمم گواه هست

پس چه می خواهی

خود را از پندارهای زشت واهی صفتان خالی کن

رها کن و بنگر به افق

افق هم چشم به راه است

افق هم به افق نگریسته

او هم منتظر یار است

ام هم دلواپس اوست

شاید هم به امید اوست که افق است

و الا او هم محو می شد

حتی ماه هم به امید او شب ها می درخشد

شاید هم یار ما پیش ستاره هاست

آخر ستاره ها هم چشمکی می رنند

پس ای دل غمگین نباش و ننال و خود را ندر

تو تنها نیستی شاید هم همه افق همه ستاره ها

نه و بلکه بیشتر حتما و حتما همه هستی منتظر اوست

و ای دل منتظر باش و منتظر

ولی امیدوار...

http://heyat-aliasghar4.persiangig.com/image/1.jpg

نظرات 2 + ارسال نظر
پیدای پنهان دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:45 ق.ظ

سلام..ممنونم از دعوتتون دوست خوبم.
مطلب خیلی زیبایی بود.
امیدوار باش برای لحظه ی دیدار چرا که خانه دوست همین حوالیسیت...

پیدای پنهان شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام.به روزم و منتظر حضورتون
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد