قصه عشق


 


اگر از عشق میشه قصه نوشت


میشه از عشق تو گفت


میشه با ستاره های چشم تو


مغرب نو مشرق نو برپا کرد


میشه از برق نگات خورشید رو خاکستر کرد


میشه از گندمی های سر زلفت یه عالم شعر نوشت


 آره از عشق تو دیوونگی هم عالمیه


آره از عشق تو مردنی داره


آره از عشق تو مردنی داره


میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد


میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست تو هم راحت شد


آره از عشق تو دیوونگی هم عالمیه


اگر از عشق میشه قصه نوشت


میشه از عشق تو گفت

تنهایی

بذاز خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

 بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب وتاب منی

 روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

 بذار خیال کنم منم اون که دلت تنگ براش

 اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

 اون که هنوز دوسش داری

 اون که هنوز همنفس

 بذاز خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توی فالمی

 بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

بذاز خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

 بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب وتاب منی

 روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

 بذار خیال کنم منم اون که دلت تنگ براش

 اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

 اون که هنوز دوسش داری

 اون که هنوز همنفس

 بذاز خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توی فالمی

 بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

بذاز خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

 بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب وتاب منی

 روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

 بذار خیال کنم منم اون که دلت تنگ براش

 اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

 اون که هنوز دوسش داری

 اون که هنوز همنفس

 بذاز خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توی فالمی

 بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

بذاز خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

 بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب وتاب منی

 روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

 بذار خیال کنم منم اون که دلت تنگ براش

 اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

 اون که هنوز دوسش داری

 اون که هنوز همنفس

 بذاز خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توی فالمی

 بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

بذاز خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

 بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب وتاب منی

 روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

 بذار خیال کنم منم اون که دلت تنگ براش

 اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

 اون که هنوز دوسش داری

 اون که هنوز همنفس

 بذاز خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توی فالمی

 بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

بذاز خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

 بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب وتاب منی

 روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

 بذار خیال کنم منم اون که دلت تنگ براش

 اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

 اون که هنوز دوسش داری

 اون که هنوز همنفس

 بذاز خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توی فالمی

 بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

 بذاز خیال کنم تو دل تنگیات

 غروب که می شه یاد من می یفتی

 تویی که قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

شقایق ها

در خیال روزی سبز، هر صبح پنجره را می گشایم بر باغ خزان زده آرزوهایم

و هر غروب بغضم را با تمام قناری ها قسمت میکنم و بر برگ برگ شقایق های عالم مینویسم،

"دوستت دارم" و میدانم که قلب شقایق ها را خواهی خواند... 

برف

شب های سرد برفی زمستون یادته  

کنار پنجره نشستن خیره شدن تو حیاط یادته  

یادته بازی با برفا یادته  

یادته سرسره بازی یادته  

یادته تو برفا زیر برفا برف بازی یادته  

یادته خنده ی از ته دل زیر برفا یادته  

یادته زمستونا کنار بخاری نفتی یادته  

یادته جلز و بلز گوله برف رو بخاری نفتی یادته  

یادته صبحا موقع رفتن مدرسه برف بازی یادته  

یادته شبا برف می بارید خوشحال بودیم فردا تعطیلیه مدرسه یادته  

یادته روز تعطیلی برفی تو خونه کنار بخاری نفتی نشستن یادته  

یادته همه چی یخ می زد شیر آب تو حیاط یخ می زد زمستونا یادته  

یادته کلاه پشمی یادته  

یادته شال گردنی دراز یادته  

یادته تو مدرسه زنگ صیاحت یادته  

یادته تو حیاط مدرسه سرسره بازی یادته  

یادته زمستونا زیبا بود یادته  

یادته دستامون سرد بود یادته  

یادته همه همه رو دوست داشتن یادته  

یادته همگی تو یه اطاق کوچیک شبا کنار بخاری می خوابیدیم یادته  

یادته قلبامون گرم بود یادته  

یادته همدیگه  رو دوست داشتیم یادته