هنگامی که پروردگار ،انسان را بدرقه میکرد،به او گفت: به جایی میفرستمت که مردمانش میشکنند مبادا غم خوری،من همه جا با تو هستم. در کوله بارت عشق می نهم تا بگذری قلب به تو دهم تا جای دهی هر آنکه را دوست میداری به تو اشک میدهم تا همراهیت کند... در نهایت مرگ را که بدانی عاقبت بسوی خود من می خوانمت
هر اتفاقی که می افتد چه کوچک چه بزرگ وسیله ای است برای انکه خدا با ما حرف بزند و هنر زندگی دریافت این پیام هاست.
هر کجا محبت باشد خدا هم هست
من خدا را دوست دارم. فرصتی برای نفرت داشتن از شیطان را ندارم
روح از خدا امده و به او باز می گردد
زندگی در لحظه حاضر فاصله میان مبدا و مقصد است سرپیچی از فرمان ظالم اطاعت از امر خداست
خداوند هرگز به ما رویائی نمی دهد که توان تحقق بخشیدن به ان را نداشته باشیم
ممکن است تعطیلات و دعاهای متفاوت داشته باشیم اما همگی دقیقا یک خدای واحد داریم. این نشان می دهد که شباهت های ما بیشتر از تفاوت های مان است بگذار خداوند دیگران را به وسیله تو دوست بدارد و تو را به وسیله دیگران
خدا دعای ما را می فهمد حتی وقتی کلمه ای برای گفتنش پیدا نمی کنیم.
ایمان این نیست که باور کنیم خدا می تواند بکند،ان است که بدانیم او خواهد کرد
تنهایی سرشار از موهبت است زیرا در سکوت درون خدا را خواهی یافت.
مردم هر روز خدا را می بینند،فقط او را تشخیص نمی دهند.
بعضی دیگر خدا را ستایش می کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است. خدا دندان داده است پس نان هم خواهد داد.
شفا را خدا می دهد و پزشک حق ویزیت می گیرد.
همه ازمون های خداوند هدفمند است روزی نور را خواهی دید.او فقط می خواهد که به او اعتماد کنی،با ایمانت راه برو نه با چشمت
اما در انتها به خواب می رود و خواسته را ناخواسته به خدا واگذار می کند
بیایید خواسته هایمان را به او واگذار کنیم ....
خواسته هایمان را کاملا رها و بدون هیچگونه دغدغه ای به زیباترین بسپاریم
برگرفته از وب
|